نویسنده: آرش اکرادی
براساس آمار سازمان بهداشت جهانی (WHO)، سکته های مغزی سومین عامل مرگ و میر در جهان میباشند که سالانه حدود 15 میلیون نفر را مبتلا میکنند. دراین بین سهم نوع ایسکمی مغزی (مسدودشدن شریان های مغزی) 83 درصد میباشد. مابقی از نوع هموراژیک (پاره شدن عروق مغزی) میباشند. آمار حاکی ازاین است که نیمی از این افراد زنده میمانند. البته این مورد زمانی صدق میکند که درساعات اولیۀ سکته، به مراکز درمانی مراجعه شود. به طور معمول یک چهارم از کسانی که زنده میمانند دچار عوارض شدید بعد از سکته میشوند. همچنین ایسکمی رتبه دوم علت معلولیتهای نورولوژیکی درجهان را داراست. البته نمودار داده ها نشان دهنده این است که تاسال 2030 سومین عامل مرگ و میر درجهان، بیماری انسداد ریوی خواهد بود.
در بیانی ساده برای معرفی ایسکمی ابتدا میتوان گفت زمانی رخ میدهد که یکی از رگهایی که درمغز حامل اکسیژن و مواد مغذی است، دچار انسداد شود و به قسمت هایی از مغز خون نرسد و سلول های این قسمتها دچار نکروز شده و از بین بروند. نورونهای این نواحی به تدریج و با گذشت زمان با فعال شدن مسیرهای سمی و کشنده از بین میروند، به همین علت محققان معتقدند 3-4 ساعت بعد از ایسکمی، زمان طلایی برای درمان با دارو است و هنوز جریان های خونی ضعیفی درنواحی مجاور ایسکمی وجود دارد و سلول های مجاور تا حدودی آسیبدیدگی را جبران میکنند. در بیشتر مواقع بعد از این زمان طلایی ادم تشکیل میشود و تشکیل ضایعات مغزی و مرگ نورونها را افزایش میدهد و احتمال بهبود یافتن را کمتر میکند.
ایسکمی به دو زیرگروه ترومبوتیک و آمبولیک تقسیم میشود:
1-ترومبوتیک:
در شریانهایی که در دیواره داخلی آنها رسوبات چربی (پلاکهای چربی) جمعشده اتفاق میافتد. دراین صورت دو احتمال وجود دارد که یا این رسوبات رگ را مسدود میکنند یا از دیواره جدا میشوند و خونریزی میکنند و ه ایجاد میشود. ه باعث بسته شدن و انسداد شریان میشود. در نتیجه، یا خون به طور آهسته جریان پیدا میکند و یا به طور کامل جریان خون متوقف میشود و مناطقی که توسط این شریان خونرسانی میشدند، اکسیژن و مواد مغذی خود را نمیتوانند تهیه کنند.
2-آمبولیک:
آمبولی جمع آمبولوس میباشد؛ یعنی تودهای از خون هشده یا هرمادۀ دیگری که توسط جریان خون حمل شده و در نهایت در رگ کوچکتر به دام افتاده و فشرده شده است. وقتی که این ۀ خون یا هر ذرۀ دیگری که میتواند از یک قسمت بدن جدا شده باشد (مثل چربی در شکستگی استخوان) جا به جا شود و به مغز برسد و در رگی باریکتربه دام بیفتد، سکتۀ مغزی از نوع آمبولیک رخ میدهد. ۀ بهدامافتاده را آمبولوس مینامند. جریان خون آن منطقۀ مغز را مسدود میکند و اکسیژنرسانی و تغذیۀ آن منطقه را کاهش داده و یا قطع میکند. یکی از شایعترین علل سکتههای مغزی آمبولیک مربوط به زمانی است که یک ریتم غیرطبیعی در قلب ایجاد شود (فیبریلاسیون دهلیزی). درنتیجۀ این اختلال، خون ه میشود و ه در نهایت موجب سکتههای مغزی آمبولیک در بعضی افراد میگردد.
حملۀ موقت ایسکمیک (TIA)
دورههایی هست که در آن شخص علائم سکتۀ مغزی (مثل بی حسی، عدم توانایی صحبت کردن) را دارد ولی هیچ نشانهای ازسکتۀ مغزی در اسکنهای مغزی مثل MRI یا CT وجود ندارد. این دورهها مدت کوتاهی دارند و معمولاً بین چند دقیقه تا چند ساعت طول میکشند. امتیاز مثبت آن این است که علائم حمله بعد از حمله به طور کامل برطرف میشوند. نکتۀ مهم این است که وقتی فردی حتی یک بار دچار حملۀ موقت ایسکمیک میشود، باید با شروع درمان فوری این خطر را کاهش دهد یا حذف کند چون در معرض خطر بالایی از جهت سکتۀ مغزی قرار میگیرد.
عوامل خطر سکته مغزی ایسکمیک عبارتند از:
1) سن بیشتر از 40 سال 2) بیماری قلبی 3)فشار خون بالا 4)سیگار 5)دیابت 6)سوء مصرف مواد
7)سطوح بالای کلسترول 8)سابقۀ قبلی حملۀ موقت ایسکمیک 9)چاقی 10)داشتن ۀ خونی
عوامل خطر میتوانند خطر سکته مغزی را بالا ببرند اما سکتههای مغزی میتوانند در افرادی که نمیدانند در خطر هستند رخ دهند. دربعضی موارد سکته های مغزی ممکن است به علت مشکلات عروق خونی مغز یا خود خون باشد. سکته مغزی ایسکمیک ممکن است دریک فرد سالم که از داروهای مشخصی استفاده میکند رخ دهد (برای مثال درمان جایگزین استروژن، خطر حملههای خونی را افزایش میدهد). به ندرت افرادی که هیچ عامل خطری ندارند، دچار سکتههای مغزی میشوند.
علائم سکتۀ مغزی:
علائم و نشانههای سکتۀ مغزی اغلب ناگهانی ایجاد میشوند و ممکن است بسته به نوع سکته مغزی و ناحیهای از مغز که درگیر شده، به طور موقت بهتر شود یا به آهستگی افت پیدا کند.
علائم کلاسیک:
دانستن علائم و نشانهها میتواند نجاتدهندۀ حیات باشد. نشانههای بارز سکتۀ مغزی میتواند با سرواژهی FAST در ذهن ماندگار باشد:
Face: ضعف ناگهانی یا افتادگی صورت یا مشکلات در دید
ARM: ضعف ناگهانی یا بیحسی در هردو بازو
Speech: اشکال در صحبت کردن، صحبت نامفهوم
Time: زمان در درمان سکتهی مغزی بسیار مهم است. هر چقدر درمان زودتر شروع شود، بهبودی بهتر حاصل میشود.
درمان سکتۀ مغزی:
درمان بسته به نوع سکتۀ مغزی، مدتزمانی که از وقوع اولین علائم گذشته است و سایر مشکلات پزشکی بیمار دارد.
نویسنده: مائده عشقی
رگزایی یا آنژیوژنز به فرایند تشکیل کنترلشدۀ عروق خونی جدید از عروق موجود گفته میشود. این فرایند در رشد و نمو جنین، تشکیل جفت، سیکل تولید مثلی خانمها و ترمیم زخم اهمیت بسزایی دارد. تحت کنترل بودن این فرایند فیزیولوژیک به معنی تعادل بین فاکتورهای تحریککننده و مهارکنندۀ رگزایی است که عدم این تعادل منجر به ایجاد انواع بیماریها میشود.
جنین در مراحل ابتدایی مواد غذایی را از طریق انتشار دریافت میکند .سپس طی فرایند واسکلوژنز _ فرایند سازماندهی اولیه سلولهای اندوتلیال و ایجاد عروق خونی_تبدیل به موجودی بسیار پر عروق میشود. واسکلوژنز با تشکیل شبکۀ عروقی اولیه و تغییر شکل آن در حین فرایند رگزایی ادامه می یابد.
رگزایی به دو شکل جوانه زدن و غیرجوانه زدن اتفاق میافتد. جوانه زدن به معنی بیرونزدگی و شاخهدار شدن یک مویرگ جدید از مویرگ قبلی به عنوان مکانیسم اصلی رگزایی در فیزیولوژی طبیعی و سرطانها شناخته می شود.
در مکانیسم مولکولی رگزایی، بافت دچار هیپوکسی (کاهش فشار اکسیژن) شده و اقدام به ساخت و آزادسازی فاکتورهای محرک مانند فاکتور رشد سلولهای اندوتلیال میکند. بعد از اتصال این فاکتورها به گیرندههای خود، سلولهای اندوتلیال فعال شده و شروع به ترشح انواع خاصی از متالوپروتئازها کرده و غشای پایه را تجزیه میکنند. این سلولها همچنین در تجزیۀ ماتریکس خارج سلولی و ایجاد اختلال در اتصالات محکم سلولی gap junction نقش دارند.
این سلولها میتوانند در فضای ایجادشده حرکت کرده و تکثیر شوند و با مهاجرت، تمایز و سازماندهی خود، لولههای مویرگی جدید را تشکیل دهند.
رگزایی توسط ترکیبی از عوامل رشد و محرکهای رگزایی هدایت و توسط گروهی متنوع از مهار کنندههای رگزایی تعدیل می شود. نقص در تنظیم و تعدیل رگزایی عامل سرطان و متاستاز آن است.
طی روند متاستاز، سلول هایسرطانی از طریق عروق خونی حرکت کرده و به سایر بافتهای سالم وارد میشوند.
فولکمن در سال ۱۹۷۱ یه این نکته اشاره کرد که :"تومورها هرگز از اندازۀ مشخصی رشد نمیکنند مگر اینکه عروق خونی آنها افزایش یابد." او گفت که اگر بتوان رگزایی را مهار کرد، تومورها در اندازه کوچک باقی میمانند.
گسترش سیستم عروقی و در نتیجه، وارد شدن جریان خون به بافتها احتمال حملۀ سلولهای توموری را افزایش میدهد.
به طور کلی در بافتهای سالم فاکتورهای مهارکنندۀ رگزایی غالب هستند درحالی که در بافتهایی که به سرعت تقسیم میشوند، محرکهای رگزایی غالب هستند. به همین دلیل با مهار رگزایی و کنترل رشد تومور یکی از عوامل مکمل درمان سرطان است. درنتیجۀ مطالعهی مولکولی فاکتورهای تحریککننده و مهارکننده توسط محققین در درمان بسیار حائز اهمیت است.
به طور کلی استفاده از داروهای کلینیکی برای مهار رگزایی دارای دو مشکل اساسی مسمومیت بالا و مقاومت دارویی مهارکنندهها است. بنابراین استفاده از ترکیبات گیاهی طبیعی به عنوان مهارکنندههای رگزایی اهمیت ویژهای دارد.
ترکیبات گیاهیای پیدا شدهاند که بدون این که آسیب جدی به بافتهای طبیعی بدن داشته باشند، به طور اختصاصی با تشکیل عروق خونی جدید در تومورها مقابله میکنند.
مصرف رژیم غذایی غنی از مواد گیاهی میتواند از گسترش و پیشرفت بیماریهای مزمن که با رگزایی مرتبط هستند جلوگیری کند.
برای مثال مادۀ موثری در گیاه میخک به نام اوژونول خاصیت درمانی داشته و در درمان امروزی ضدرگزایی مورد توجه است.
انگور قرمز به عنوان یک میوه دارای ترکیبی به نام رزوراتول (resveratrol) است. البته بادامزمینی و توتها نیز دارای این ترکیب هستند. این ترکیب هنگامی که در رژیم غذایی مصرف میشود، بدون اینکه برای بافتهای طبیعی بدن مضر باشد، خاصیت ضدرگزایی دارد.
موسیر به عنوان یکی از چاشنیهایی که از سالها قبل در ایران و کشورهای دیگر استفاده میشود، بسیار مفید بوده و در درمانهای سنتی نیز کاربرد داشته است. طبق مطالعات قبلی، موسیر دارای خاصیت ضدباکتریایی و ضدقارچی است. علاوه بر آن مطالعات اخیر نشاندهندۀ وجود ترکیباتی مانند ارگانوسولفورها و پلی فنولها در آن است. طبق مطالعات انجامشده در مرکز تحقیقات بیولوژی پزشکی کرمانشاه، عصارهی آبی پیازچه موسیر در محدوده غلظتی مناسبی به صورت وابسته به دوز، دارای اثر مهاری قابل توجه بـر روی رگزایی است. در ضمن بررسی میزان مسمومیت عصاره آبی پیازچه موسیر در غلظت مورد نظر روی سلولهای اندوتلیال بندناف نشان دهندۀ آن است که اثر سمی محسوسی نیز ندارد.
امروزه مطالعات in vitroو invivo برای مهار رگزایی به ویژه با استفاده از مواد گیاهی رو به گسترش است. لذا کشف موارد مهارکننده با منشأ غیرمضر بسیار حائز اهمیت خواهد بود.
نویسنده: کیمیا نهاوندی
زیستچسبها مواد پلیمری طبیعی هستند که به عنوان چسب بافتی عمل میکنند که با قواعد خاصی از ترکیب منومرهای زیستی برای پیوستن به بافت بیولوژیک ساخته شدهاند. زیستچسبها ممکن است از مواد مختلفی ساخته شده باشند، اما بخش عمدۀ آنها را پروتئینها و کربوهیدراتها تشکیل میدهند. سالیان درازی است که از پروتئین گلایسین و نشاسته به عنوان زیستچسبهای عمومی استفاده میکنند .
محققان در حال تحقیق بر روی زیستچسبهایی هستند که در طبیعت وجود دارند اما استفاده و شبیهسازی آنها هنوز چندان متداول نشده است. برای مثال زیستچسبهایی که توسط میکروبها، حونها و خرچنگها تولید می شوند، مورد پژوهش قرار گرفتهاند.
مدت کوتاهی است که چسببافتها در علوم پزشکی و زیستی مورد استفاده قرار گرفتهاند و در این مدت با سرعت شگرفی توسعه یافتهاند. چسبهای زیستی در شتاب بخشیدن به درمان دارویی، بهبود سریع زخمها و آسانتر نمودن عمل جراحی و جلوگیری از خونریزی نقش مهمی را برعهده دارند.
آلکیلسیانوآکریلات ها از مهمترین ترکیباتی هستند که کاربرد وسیعی به عنوان چسب بافتی یا عامل بندآوری خون دارند. به طور کلی منومرهای آلکیلسیانوآکریلاتی طی واکنش تراکمی سیانواستات و فرمالدهید همراه با گرمادهی در محیط خلأ ساخته میشوند و مایعاتی با گرانروی کم هستند. این منومرها بسیار واکنشپذیر و اکتیو هستند طوری که در تماس با آغازگرهای آنیونی مختلف به صورت پلیمر درمیآیند و فیلم جامدی میسازند که میتواند بر زخمهای بافتی پل بزند و لبههای بریدهشده را کنار هم نگه دارد.
ویژگی واکنشپذیری منومرهای آلکیلسیانوآکریلات به دلیل وجود گروههای عاملی مهم نظیر نیتریل و استری موجود در ساختار آنهاست که هر دو گروه عاملی به دلیل الکترونکشنده بودن و نیز وجود پیوند دوگانه در ساختارشان حتی در حضور هستهدوستهای بسیار ضعیف، قطبیده می شوند . حتی آب نیز میتواند پیوند دوگانۀ موجود را قطبیده کند و باعث آغاز واکنش پلیمر شدن با ساز و کار آنیونی شود. در همه مطالعاتی که کاربرد سیانوآکریلاتها را به عنوان چسببافت گزارش کردهاند ، این منومرها با ساز و کار آنیونی پلیمر شدهاند .
سرعت به نسبت زیاد پلیمریزاسیون با ساز و کار آنیونی و در نتیجه کوتاه شدن زمان گیرش چسب در برخی از کاربردها باعث می شود که جراح هنگام عمل جراحی، فرصت کافی برای اعمال صحیح چسب را نداشته باشد. تدبیر درپیشگرفته شده برای رفع این مشکل، کنترل سرعت واکنش با تغییر ساز و کار پلیمر شدن از ساز و کار یونی به رادیکالی و آغاز واکنش با تابش نور مرئی است. در این شیوه پس از پایان عملیات بازسازی بافتهای آسیبدیده و قرار دادن چسب در موضع، میتوان با تابش پرتوهای نور با شدت تابش محدود، چسب را پخت و بافت را در موضع مورد نظر تثبیت کرد.
مشکل دیگر در کاربرد چسبهای سیانوآکریلاتی به عنوان چسب زیستی، کم بودن استحکام آنها برای کاربرد در تثبیت بافتهای سختی مانند بافتهای استخوانی زیر بارهای پویاست. هر چند سیانوآکریلاتها نسبت به سایر چسبهای زیستی مانند فیبرینی و پلی یورتانی، استحکام بیشتری دارند. ولی این مقادیر هنوز هم برای کاربردهای زیر بار مورد نظر، کافی نیستند. برای حل این مشکل میتوان با استفاده از عوامل شبکهایکنندۀ چندآکریلاتی و ایجاد ساختار سهبعدی پختشده مدول و استحکام فشاری شبکه حاصل را به میزان قابل توجهی افزایش داد.
زیستچسبها کاربردهای فراوان و متفاوتی دارند که تکنولوژی تولید آنها، با کمک علم نانوتکنولوژی و پلیمر و نیز با الهام گرفتن از طبیعت رو به پیشرفت است. برای نمونه دانشمندان در تلاش اند با الهام از ابریشم تار عنکبوت، زیستچسبهای محکمتری بسازند که بتواند تاندونها را به استخوان چسبانده و یا شکستگیهای استخوان را ترمیم کند. گونهای دیگر از زیستچسبها در درمان آفت دهانی موثر هستند. انواعی نیز وجود دارند که با اتصال به محل زخم در روده، به ترمیم سریعتر بافت کمک می کنند که این انواع، کاربرد وسیعی در زخمهای ایجادشده در مری و معده و روده دارند. به تازگی نیز تلاش شده با الهامگیری از صدف خوراکی، برای ترمیم عروق، زیستچسبهایی ساخته شود. به این صورت که پزشکان با تزریق این زیستچسبها توانستهاند حفرات موجود در عروق خونی مغزی یک نوزاد را که به صورت مادرزادی وجود داشته ترمیم کنند.
در سالیان اخیر، تولید زیستچسبهای سنتزشده در محیطهای آزمایشگاهی با نگرانیهایی روبرو شده است؛ از جمله خطرات و تاثیرات ترکیبات فرعی سنتزشده که هم بازیافت دشواری دارند و هم ممکن است تشعشعات نامطلوبی داشته باشند. با این حال، تحقیقات در زمینۀ تولید زیستچسبهای موثرتر در حوزههای مختلف درمان توسط کشورهای پیشگام در این زمینه همچنان ادامه دارد و شاید در آیندهای نهچندان دور، کاربردهای وسیعتری نیز برای آنها یافت شود و جهان را شگفتزده کند .
درباره این سایت